معنی توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن, معنی توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن, معنی تmqdp bاbj، fاkeاg cmajsاoتj، acpbاbj، jaاjbاbj kwmc lcbj، اcاsتj، kxdj abj, معنی اصطلاح توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن, معادل توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن, توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن چی میشه؟, توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن یعنی چی؟, توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن synonym, توضیح دادن، بامثال روشنساختن، شرحدادن، نشاندادن مصور کردن، اراستن، مزین شدن definition,